سِیاهیهای معصیت بَرَد بس خواب، آدم را
که دانی شامِ تارم هم بَرَد بس خواب، عالم را
حیاتی در دلش شد، آنکه حی شد در حیاطی تار
به حق ره میبری گر حی کنی طی شامِ تارم را
نشد شب زندهداری، آنکه شب بیدار و وردی گفت
ز تاریکیِ معصیت گذارم من نمازم را
کنی عادت به هر چیزی که بینی مستمر او را
کی شد عادت بکردن یا نکردن، سنجه آدم را؟
((دلِ روشن اسیر رنگ و بو هرگز نمیگردد
در آتش میگذارد لاله و گل نعل شبنم را))
مهدی فصیحی رامندی
سنجه: معیار، شاخص
حی: زنده، بیدار
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 29 خرداد 1401 10:16
.مانا باشید و شاعر
حسن مصطفایی دهنوی 30 خرداد 1401 07:30
سلام و درود استاد
عالی است
سربلند و پاینده باشید