در میان عطر های هر فصل
زمستان بود برایم بهترین فصل
تقدیرتولدم بود در دی ماه این فصل
نکرده بودم گله از خداوند در این چهارفصل
بوی نم بارانِ پاییز ،بود تنها سوغاتی برای آخرین فصل
زمستان گفته بود بعد این جدایی است یک مهربانی
برگهای رفته را باز نگرداند به وصل این جدایی
عهدی گرفته بود از این نامهربانی
تعهد داده بود به شاخه هایش بعد این رفتن برگهای خسته تابستانی
دل پاییز هم سنگ شد از این جدایی و تنهایی
زمستان ز ناراحتی شاخه هایش گریه کرد
یادش نبود که بهارجبران خواهدکرد
وصالی پایداراو را امیدوار کرد
نمیدانست، لیکن وصال به جدایی رحمی نکرد
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 20 شهریور 1401 11:21
درود و سلام موفق و مانا باشید
نادیا رودکی 20 شهریور 1401 11:59
خیلی ممنونم از لطف همیشگی شما
jalal babaie 20 شهریور 1401 16:18
سلام و درود فراوان برخانم رودکی عالی بود
نادیا رودکی 20 شهریور 1401 16:59
سلام و احترام خدمت شما سپاسگزارم از نظر زیبایتان