انگار آب چشمم جوی مزار می شود.
انگار در این حوالی کس انتظار می کشد.
دشمن ز کینه و قهر کشته جوان مردم.
لاله بروید از خاک چون شاخه های گندم.
آن کس که خوب رویست کمتر دوام دارد.
این قبر پر فروزش عطری مدام دارد.
با خنجرت فرو کن در قلب پر امیدم.
شاید به دست خنجر از آرزو رهیدم.
دنیای بی محبت گردشگه هزارست.
کی مانده است به یک جا، کی پای برقرارست.
اشکم بر آن مزاریست یادش تمام خوبیست.
افسوس یاد خوبان دیگر به یاد آن کیست.
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 14 امرداد 1401 23:02
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
jalal babaie 15 امرداد 1401 17:49
سلام و درود فراوان بر استاد بزرگوار آقای عاجلو ممنون لطف دارین.
حسن مصطفایی دهنوی 18 امرداد 1401 06:45
درودها بر شما
بسیار زیبا و دلنشین سروده اید
قلمتان نویسا، موفق باشید
jalal babaie 18 امرداد 1401 07:30
سلام و درود فراوان بر استاد بزرگوار آقای مصطفایی ممنون لطف دارین