همچو سایه ابتهاج چشمش فرو بست.
سایه ات رفت دانستم که هنگام غروبست.
خوش به حالت ابتهاج نامت بلند آوازه شد.
ورنه ثروتهای عالم را ببین چند پاره شد.
افتخار سرزمین رستم و سهراب رفت.
تا ابد در شعر خود در خواب رفت.
شعر خود از رفتنت نالان بود.
زین سبب روی مزارت شعر بر یاران بود.
ابتهاجا رفتی اما با شعر گشتی جاودان.
خاصیت شعر است که پاینده بود در هر زمان .
در هنر جولانگری بودی عجیب.
آفرین بر تو، تو شاعر تو ادیب.
تسلیت بر داغداران تو باد.
درد جانکاهی به قلبم او نهاد.
شعری از جلال بابایی متخلص به بابک دیلمان
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 20 امرداد 1401 21:33
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
jalal babaie 21 امرداد 1401 01:31
سلام و درود فراوان بر استاد بزرگوار آقای عاجلو ممنون لطف دارین
حسن مصطفایی دهنوی 23 امرداد 1401 06:46
سلام و درود استاد
عالی است
سربلند و پاینده باشید
jalal babaie 23 امرداد 1401 08:59
سلام و درود فراوان بر استاد بزرگوار آقای مصطفایی ممنون لطف دارین