《برهوت》
رها نکرد مرا فکرت
قلم شدم در دستانت
و شعر شدم در آغوشت
نوشتی از دو بیتی و فراموشی
نه واژه و نه غزل و نه رُباعی
عزیز من! تو چه می دانی؟
چرا دلگیرم از جدایی
عزیز من! تو چه می دانی؟
کدام شب تلخ تنهایی
مرا به یاد تو انداخت
سپس در این برهوت انداخت
درخت سیب نبودم من
که حوّا وبال من باشد
و هیچ وقت نپرسیدم
که آدم از شاخه تکیده
مرا چگونه خواهد چید؟
شاعر: مرتضی سنجری
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 21 تیر 1401 00:21
سلام ودرود
مرتضی سنجری 21 تیر 1401 12:07
سپاس از مهرتان ????????????