《بُخل》
لااقل مثل قلم در دستانت
مرا روی کاغذ برقصان,
و یا مثل بُخل سُرفه ی
ته سیگار لای انگشتانت
اکسیژنم را
به گورستان تبعید نکن
که دودهای عمیق ریه هایم
همچون گَله ای از خاکستر
قلب اَبرها را شکافته؛
بمان و مثل ماه آسمان
میان خاموشی شب
بر شانه های خمیده اَم بتاب
و دستانم را کوچ بده به سمت گیسوانت!
شاعر: مرتضی سنجری
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 10 آبان 1401 13:12
سلام ودرود
مرتضی سنجری 10 آبان 1401 17:17
درود و مهر بیکران????????????????????
سیدیحیی حسینی 12 آبان 1401 16:43
باسلام
استادفرزانه شاعروادیب
سنجری
درود برشما
جـوهر قلم
زنـدگی شما را
بازیباتـریـن شکل،
درتصویر شکوه، بــالندگی و کـامیابی
بـا نـاب ترین رنگ ها
درفراسوی همه نـورها و نیکی ها
و هماهنگ با نظم هستی اتفاق بیفتاد .
لحظه هات غرق درآرامش
????????????????