قد و بالای چنین را تو بگو کجاست
به سرم شور زمان هست بگو شانه کجاست
به دلم گردش آفاق متل رخ توست
زچه در چاه زنخندان شده ام چانه کجاست
ز خدا خییر که بودست همین بوده که هست
دگر از کفر گذشتم دم شکرانه کجاست
به نیابت ز شکاری دل دیوانه جهید
جغد را در تپش شب به جهان لانه کجاست
من اگر بودم و هستم به چرایی تو بگو
که چرا نیست چراغی ره میخانه کجاست
دگر از چشم خداگونه ی تو باز بماند
به خدا گفت پریشان دل فرزانه کجاست
به دلم وسعت دریا به سرم ثقل وجود
قد و بالای پریشان مرا خانه کجاست
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 11 خرداد 1401 10:31
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید