هر چه از حق بشنوم از نای حق گوی من است
و آنچه آرامم کند آوای حق گوی من است..
ازآنچه از جور و جفا موجب شود وصل و فراق..
نی ملائک یا پری، سیمای حق گوی من است
رهرو عشقم که جز آن نیست درمانی مرا
کل عشق من کنون در پای حق گوی من است..
نیست در گوشم بجز فریاد مضرابش طنین
همین دل گوهر از دریای حق گوی من است
گرچه این شعرم فقط شد همدم دیوار او
بر دل من بین رویای حق گوی من است..
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 01 تیر 1401 10:50
!درود
محمد مولوی 12 تیر 1401 10:53
درود
تولدتان مبارک