3 Stars

در کودکی پیرم

ارسال شده در تاریخ : 19 امرداد 1401 | شماره ثبت : H9421819


دلم تنگست و دلگیرم ، ازین ویرانسرا سیرم
دلم میسوزد از اینکه ، نباشد هیچ تقصیرم

زمان در پهنهء تاریخ ، بود در ساعت عسرت
مکان در صحنهء گیتی ، بود زندان و زنجیرم

پریده رنگ رخسار از ، زمین و آسمان اکنون
زمان معلول و بیمارست و من درکودکی پیرم

جوانی را نفهمیدم کِی از تقویم من پرزد
چرااین قسمت من شد،چه کس این کرد تقدیرم

اگر احصا کنم غمها ، پَرَد رنگ از رخ دفتر
و من بیزارم از اینکه ، شود این رنگ تفسیرم

روا باشد شکایت از، زمین و آسمان کردن
بدان معذورم از نقشی ، که شد در رسم تصویرم

پری از من گریزان و اسیر دیو تقدیرم
ز بخت بد کند زاهد ، دمادم لعن و تکفیرم

تمامی خرمی بودم ، خزان تک زد به بستانم
شدم مغلوب مکرش چون ، تهی از کید و تزویرم

تطاول میکند دائم به زلف سوسن و سوری
به چشم خویش می بینم ، درون خویش می میرم

دورویی میکند با گل ، کله بنهاده بر سنبل
رسن بندد به نخلم تا بیآرد از فرا زیرم

دلم میسوزد از زهری ، که ریزد بر دل راضی
ولی کی میتواند دیو ، کند مقهور و تسخیرم

سرافرازم که باغم را به مهرم میکنم بستان
اگر چه ممسک از خسَّت کند مجرم به تبذیرم.

سیدرضاموسوی راضی
بحر ؛ هزج مثمن سالم

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 52 نفر 67 بار خواندند
امیر عاجلو (20 /05/ 1401)   | سیدرضا موسوی راضی (22 /05/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (20 /05/ 1401)  
تعداد آرا :1


نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا