دفاتر شعر

آخرین نوشته ها

معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :
3 Stars

امشب رهایش کن

ارسال شده در تاریخ : 23 آذر 1396 | شماره ثبت : H945768

کمتردرآغوشت بگیرش، چون پریشان است
افسرده گی هایش درون دیده پنهان است
امشب نمی خواهد که گرمای تن اش باشی
آتش گرفته سینه اش ، امید باران است
اکنون دلی آشفته ، اندوهی کلان دارد
اوروزوشب مهمانیِ غمهای عریان است
دنیای بی روحش ، پُراز نامهربانی ها
رنگ نگاهش ریسه رفته چونکه ویران است
بادردوُ رنج اش گاه میان گریه میخندد
غافل شدی ازحال او وقتی که خندان است
دیگرنمی خواهد درآغوشی بخوابد او
باورمدارش فاسق وُ درفکر جولان است
اوخسته میباشد بیا امشب رهایش کن
پژمرده رخسارش غم ازچشمش نمایان است
بگذار خیالش با خودش آهسته بنشیند
دنیای تاریکش خمودوُ مثل زندان است
**==**==**==**
درنزن
پشتِ درِ بسته کسی نیست ، یرو
مثل دل
خانه مخروبه شد ازشورونشاط!
آنکه ازسوک دریچه تورا دید زند
جسم بی روح وپریشان حالیست
با کوله باری ازخاطره ها
که به یغما رفته !
ونگاهی مجنون
که نمیبیند تو
برو درفکر دری دیگر باش
تا ترمیم کند
باز هوای دل خود
s@rv

شاعر نمی خواهد که این شعر را نقد کنید.

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 155 نفر 209 بار خواندند
حمیدرضا عبدلی (26 /09/ 1396)   | حسن جعفری (28 /09/ 1396)   | ابوالحسن انصاری (الف. رها) (30 /09/ 1396)   |

رای برای این شعر
حمیدرضا عبدلی (26 /09/ 1396)  حسن جعفری (28 /09/ 1396)  
تعداد آرا :2


شاعر نظر دهی برای این شعر را غیر فعال کرده است.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا