- شاعران
- بهناز علیزاده
- دفتر شعر همه ی اشعار من
- شعر پروانه ترین | بهناز علیزاده | شعر ایران
بهناز علیزاده
آخرین اشعار
دفاتر شعر
آخرین نوشته ها
معرفی کنید
-
لینک به آخرین اشعار :
لینک به دفاتر شعر:
لینک به پروفایل :
پربازدیدترین اشعار
پروانه ترین
گفتم که به عشق تو پروانه ترین باشم،
گفتا که ترا سوزم از عشق همین باشم،
گفتم که بیاراید،،،دلبر رخ و باز آید،
گفتا که رسیدم من تا صدرنشین باشم،
گفتم که به زلف تو دیری که اسیرم من.،
گفتا که به صید تو دیریست چنین باشم،
گفتم که دل آزاری رحمی نکنی برما،،
گفتا به دل آزاری غوغاگر و این باشم..،
گفتم به سرکویت صدعاشق سرمست است،
گفتا همه نیرنگ و زان بوده غمین باشم.،
گفتم عجبا..،بردل پا را بنهی آسان..،؟
گفتا که به آسانی مشهور زمین باشم،
گفتم همه کار تو باشد می و میخانه..،!
گفتا که به عشق تو،میخانه نشین باشم.،
شک نیست بر این گفته عشق است خدای من..
شک کرد اگر عقلی براوج یقین باشم،،
گفتم که بگیری جان اما ندهی جامی.،
گفتا که دهم جان را..،شرط آنکه امین باشم،
گفتم که تو بردی دین دادی قدحی دستم.،
گفتا برِ دلداران..،اصحاب یمین باشم.،
بهناز علی زاده( کیمیا ) آلمان
با سلام و سپاس از اساتید گرامی دوستان گرامی شعر بسیار قدیمی است برای اصلاح می گذارم متشکرم از حوصله شما،
کاربرانی که این شعر را خواندند
دانیال سمیعی (24 /06/ 1394) | طارق خراسانی (24 /06/ 1394) | بهناز علیزاده (24 /06/ 1394) | روح الله اصغرپور (25 /06/ 1394) | منوچهر منوچهری(بیدل) (25 /06/ 1394) | منیره صالحی (25 /06/ 1394) | کرم عرب عامری (25 /06/ 1394) | اله یار خادمیان (25 /06/ 1394) | دادا بیلوردی (25 /06/ 1394) | مجتبی جلالتی (16 /01/ 1399) | علی معصومی (11 /02/ 1399) |
رای برای این شعر
نظر 17
-
دانیال سمیعی 24 شهریور 1394 01:05
گفتم که مرا شمعیست،(گو) شبنشین باشد،
گفت آتش جان ماست بر شمع نگین باشد
سلام آبجی باز خودم که اول اومدم
گفتم که مرا آبجیست کیمیا وزلال گوید
گفتا که چنین باشد درشعرنگین باشد
گفتم که عجب شعری کرده بسی سِحری
تا باد چنین بادا تا بوده چنین باشد.
مخلصیم آبجی ادامه بدی پروین اعتصامی رو هم ردکردی.یاعلی درویش
میبخشید مصرع اول رو نتونستم روان بخوانم مثلا شنبه نشین اگر بود روانتر میشد مثلا گفتم یه واؤه ای تو همین مایه ها .شاید من اشتباه خواندم.حالا تو جواب نزنید تو ذقمون فقط راهنمایی بفرمایید.-
بهناز علیزاده 24 شهریور 1394 11:14
درود دانیال عزیز در اینجا کو یعنی که او ( کو شب نشین باشد)
که او شب نشین باشد،
و کی یعنی که ای ،گفتم به دلم کی دل ، گفتم به دلم که ای دل،
درپناه خدا
-
-
طارق خراسانی 24 شهریور 1394 05:17
سلام بر دختر عزیزم
خانم علیزاده
درود بی حد بر شما
دستی رو غزل زیبایت کشیده ام که در قسمت نقد تقدیم نگاه مهربانت می شود...
در پناه خدا
-
بهناز علیزاده 24 شهریور 1394 11:15
درود بر شما پدر مهربانم به روی چشم الآن ویرایش می کنم سپاس بیکران از زحمتتان
-
-
-
منوچهر منوچهری(بیدل) 25 شهریور 1394 11:55
سلام به عزیزم به گرانقدر ترین دخترم که خاطرتو مثل دختر خودم میخوام همیشه حرف شما شعر شما تو خونمون هست باور کن هیچ فرقی
برام با دخترم نداری گاهی انسان نا خواسته چنان توی قلب کسی جامیشه که انتظارشو نداره همیشه سلامت و خوش باش ماهم لذتش و ببریم
ببخش هرچه میزنم گل نمیاد چرا خودم هم نمیدونم-
بهناز علیزاده 26 شهریور 1394 09:49
باسلام حضور مهربان بابای عزیز و نور دیدگانم از محبت و لطف شما بسیار خرسند و سپاسگزارم،بابایی نیامدن گل به این معنی ست که شما خودتون گل هستید گل لازم نیست درپناه خدا
-
-
-
کرم عرب عامری 25 شهریور 1394 15:06
گفتمش بیا عاشقم هنوز
خنده کردوگفت از غمش بسوز
سایه ی بزرگ
بسیار زیبا بود اگر جدید باشد که حتما غوغا خواهد کرد
-
بهناز علیزاده 26 شهریور 1394 09:51
سلام بر شما جناب عامری گرانقدر از محبت حضورتان سپاسگزارم
درپناه خدا
-
-
اله یار خادمیان 25 شهریور 1394 17:44
شاعر مهمان
شاعر مهمان 25 شهریور 1394 17:42
درود و سلام خانم علی زاده طیب الله
عا شق شده ام عاشق ،آتش شده ام آتش
بگذار در این آتش تصویر امین باشم
تاکی به سه راهی گم چون مردم نا مردم
بگذار شبی با تو همراه و یقین باشم-
بهناز علیزاده 26 شهریور 1394 09:52
درود بر شما جناب خادمیان گرانقدر از محبت و لطف حضورتان سپاسگزارم در پناه خدا
-
بازدید ویژه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
ایرج قبادی
در09 /02/ 1341 -
Moslem Ahangari
در09 /02/ 1399
نقد 2
طارق خراسانی 24 شهریور 1394 05:19
گفتم که به شمع تو پروانه ترین باشم
گفتا که تو را سوزم از عشق همین باشم
گفتم که بیاراید دلبر رخ و باز آید،
گفتا که رسیدم من , تا صدرنشین باشم
گفتم که به زلف تو,دیری که اسیرم من،
گفتا که به صید تو دیری ست چنین باشم
گفتم که دل آزاری..،رحمی نکنی برما.،
گفتا به دل آزاری , غوغاگر و این باشم
گفتم به سرکویت صد عاشق سرمست است،
گفتا همه نیرنگ و زان بوده غمین باشم
گفتم عجبا !! بردل پا را بنهی آسان..،؟
گفتا که به آسانی مشهور زمین باشم
گفتم همه کار تو , باشد می و میخانه
گفتا که به عشق تو...،میخانه نشین باشم
شک نیست براین گفته , عشق است خدای من
شک کرد اگر عقلی, براوج یقین باشم
گفتم که بگیری جان.،اما ندهی جامی،
گفتا دهمت جان را..، شرط آنکه امین باشم
گفتم که تو بردی دین ،دادی قدحی دستم.،!!
گفتا برِ دلداران, اصحاب یمین باشم
بهناز علیزاده 24 شهریور 1394 11:11
سلام و سپاس بیکران مهربان استاد گرانقدرم پاینده باشید