هوام برفیه،جای تو،این روزا
یه بهمن توی قلب من جا شده
تو دنیای من بودی،حالا ببین
دیگه دستم از دنیا کوتا«ه» شده!
زمانخیلیارو عوض میکنه
یکم مرد باشو بگو جا زدم
میدیدم کمآوردنت رو ، ولی
همیشه خودم رو به اون را«ه» زدم
با دستای تو رِشتَمون پنبه شد
چه رویاییو هر دفه بافتی
نشستی به جای لباسای گرم
فقط واسهْ من فلسفه بافتی
خودم رو توو آیْنه نگا«ه» میکنم
چقد صورتم استخونی شده
همین خونه ای که پر از خنده بود
حالا مجلس روضه خونی شده!
تو هر چی که خواستی گرفتی ازم
بذار و برو تا نخوردم زمین
چی مونده از این [(آرزویِ)] خراب؟!
کف دست من مو نداره،ببین...
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 22 خرداد 1402 23:23
درود بر شما
آرزو بیرانوند 29 شهریور 1402 08:49
درودتان باد جناب لاجلوی عزیز
سیاوش دریابار 28 شهریور 1402 10:13
سلام
بسیار زیبا نگاشته اید
شوق ذوق قلم رقصنده تان مستدام و عمرتان جاودان
ایام به کام
روزتان خوش سرانجام
موفق باشید
آرزو بیرانوند 29 شهریور 1402 08:50
درود برشما جناب دریابار