3 Stars

غم به جان آفتاب افتاده است

ارسال شده در تاریخ : 22 فروردین 1402 | شماره ثبت : H9424488

غم به جان آفتاب افتاده است
صبر از دستانِ تاب افتاده است

عرشْ غلطان گشت در محراب خون
وای! قران در خضاب افتاده است

از فلک هم خون حی بر تارک
شمس ضحها، بوتراب افتاده است

عدل اگر از خون او امضا گرفت
پس چرا پر التهاب افتاده است؟

آنکه شد کعبه برایش سینه چاک
از چه حالا نا ثواب افتاده است

جهل ملجم قلب قران را شکست
ظلمت از غم بر سحاب افتاده است

قاتلش را کرد با عدلش قصاص
پس چرا خود بی حساب افتاده است

تا که دید عدل از علی معنا گرفت
عقل هم پا در رکاب افتاده است

#زهرا_نادری_حوری

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 37 نفر 59 بار خواندند
امیر عاجلو (23 /01/ 1402)   | منوچهر فتیان پور (23 /01/ 1402)   | کرامت یزدانی(اشک) (24 /01/ 1402)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :3


نظر 3

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا