《قانون جنگل》
سلطان جنگل گر شود روباه مکّار
آنجا نروید گل شود پُر از خس و خار
روز و شبش دیگر ندارد نظم و ترتیب
بس می شود خر تو خر آن آشفته بازار
دیگر نمی تابد در آنجا نور خورشید
آبیِ رنگ آسمانش می شود تار
حال خوشی شیران در آن جنگل ندارند
احوال آنها می شود با حیله بیمار
مور و ملخ پَر می زند در جنگل شیر
پُر می شود از کژدُم و از مار جرّار
جز لاشه ی گندیده در آن خوان نباشد
بر سفره ی آن می نشیند گرگ و کفتار
در جنگل روبه دل شادی نباشد
دلها در آن جنگل پُر از خون دیده ها زار
دیگر ندارد سایه ای سرو و صنوبر
سرو و صنوبر می شود یک چوبه ی دار
قانون آن جز کُشتن و غارت نباشد
آهو در آنجا می شود یک گرگ خونخوار
ای《مخلص صادق》تو چون شیر ژیان باش
هرگز نگردی همدم روباه مکّار
جمعه۹۹/۱۲/۱۵
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 07 آذر 1402 19:43
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
محمدهادی صادقی 07 آذر 1402 22:33
سپاس و درود