...
آمدم در نگهت جان بسپارم ،که نشد
بر لبت حادثه بوسه بکارم ، که نشد
/
آمدم خیره به چشمان سیاهت شوم و
رمز آرامش خود را بشمارم که نشد
/
چکنم طایفه من همه عاشق بودند
تا شود عشق همه ایل و تبارم،که نشد
/
آمدم تا که مگر فاصله ها خط بزنم
بسکه از فاصله هایم گله دارم ،که نشد
/
آمدم تا که مگر عشق به سامان برسد
زیر جمع من و تو، ما بگذارم، که نشد
/
چه کنم شاعر و تنهایی و غم، مانوسند
آمدم اشک بر این شعله ببارم ،که نشد
/
آمـدم تا کـه مگر عشق به خلوت ببرم
منکه درخلوت خودجزتو ندارم،که نشد
/
آمـدم غنچه ی لب های تو را شعر کنم
این دل خسته به دستت بسپارم ،که نشد
حسین دلجووو
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 2 از 5
سریال خاتون قسمت6
تبلیغات فرهنگی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
اشرف السادات کمانی
-
narges omidi
-
علی احمدی
-
گوهر قوامی
-
فرزاد الماسی
-
مریم عرفانیان
نظر 15
امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی) 06 آبان 1394 01:42
آمـدم غنچه ی لب های تو را شعر کنم
این دل خسته به دستت بسپارم ،که نشد
عاشق عاشقانه های زیبا و لطیف شما هستم
درود بر شما جناب دلجویی بزرگوار
یا حق
حسین دلجویی 06 آبان 1394 13:20
درود بر استاد مطلوبی گل و بزرگوارم
منم عاشق آیینه متبلور مرام شما و سبزینه ی سینه انساندوست شما بزرگوارم...
تو از شکوه کدامین ترانه میخوانی؟ *
که ذوق یخ زده ام میکشی به مهمانی
/
تو از کدام افق، با کدام اسب سپید؟
نموده ای طبق دیده ام گل افشانی؟
/
تو از زلال کدامین شکوه الوندی
که آمدی عطشم را چنین بنوشانی
/
تو از حوالی چندین ستاره با گذرت
نموده ای شب شیدایی م چراغانی ؟؟
/
تو از بلور کدامین ستاره می نوشی؟
که همچو سبزه و شبنم زلال و رخشانی؟
/
گمان که هرم کویری و حرمت نفست
رسانده ای تن سردابی ام بپوشانی
/
و یا حــلاوت آبی و آسیاب دلت
رسانده ای دل سنگ مرا بچرخانی
/
همیشه آینه هایت دوام روشنی اند
همیشه پنجره هایت امـید زندانی
/
بیا و نیــل بکن قسمت مریدانت
بیا ببخش به« دلجو» عصای چوپانی
حسین دلجووو
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 06 آبان 1394 11:33
آمدم در نگهت جان بسپارم ،که نشد
;
بر لبت حادثه بوسه بکارم ، که نشد..........
ماشاااااااءالله هرمصرعش جان گیردو دیگری جان بخشدروز دوشنبه درانجمن ققنوس ازدکترآقازاده سوال کردم چرابااینکه اشعار استاددلجویی بینظیر گاهن امتیازی تعلق نمیگیره ایشون گفتن مخاطبین باید روی ستاره ها کلیک کنندفکرمیکنم خیلی ها متوجه نیستن مثل من که نبودم. استاد بنده روازنظرات ارزشمندتون مستفیض نمیکنید هااااااااااااا
حسین دلجویی 06 آبان 1394 13:16
درود گلبانوی مهر و شعر و عسل و غزل بزرگوارم
بی نهایت سپاسگزارم..
خواهر خوبم...
من شعری میگم و اینجا درج میکنم
تا دیگر عزیزانی هم در صورت تمایل بخوانند
اگر نکته ای داشت نو آموزی بیاموزد
اگر ایرادی داشت استادی گوشزدمان کند
مرا چه نیاز به شکلک و ستاره و امتیاز
خلوت گزیده را به تماشا چ حاجتست...
دکتر مینای عزیز به بنده لطف دارند
بنده سالهاست دانش آموز و متلذذ از از کلاس درس ایشانم
چون تنها عزیزی ست که اول کلاسیک را پاس کرده و بعدا قدم و قلم در عرصه ی سپسد زده اند
این در حالی ست که با توجه به شالوده و اصل بودن کلاسیک دیگر سپید سرایان مدعی حتی قادر به سرایش دو بیت موزون و مقفی نیستند
البته اینرا تعمیم نمیدهم و لی هستند چه بسا بیشمار...
یا حق... خواهر بزرگوارم...
چقدر حس قشنگی ست در کنار خودم
خودم برای خود من ، به اعتبار خودم
/
متین و ساده و راحت نشسته، بشمارم
کنار دست خودم ، درد بیشمار خودم
/
چقدر حس قشنگی ست عاشق و آرام
کمی غـزل بسرایم به یادگار خودم
/
بریزم و دو سه تا استکان به هم بزنم
میان قافیه هایم ، به افتـخار خودم
/
چقدر وصف دو چشمان غیر را بکنم؟
از این به بعد فقط جلوه نگار خودم
/
بعشق ناز دو چشمی که اختیارم برد
دو پیک باده اضافه ، به اختیارخودم
/
شبیه عکس لب تاق گشته ام که زمان
نشانده است غبارم، به روزگار خودم
/
همیشه شاعر و محکوم محضر عشقم
بنام عشق به اجرای سنگسار خودم
/
روم به عشق پی باغ و سبزه و یاسم
فدای سبزی چشمان کشتزار خودم
/
چقدر شاعرو خلوت انیس و مانوسند
خودم برای خودم باخودم کنارخودم *
حسین دلجووو
مسعود احمدی 06 آبان 1394 17:34
درود استاد دلجو .
مثل همیشه عالییییییی
حسین دلجویی 14 آبان 1394 17:15
جناب احمدی بزرگوارم
با درود بر شما و مهتابی حضور مهرافشان و منیرتان
بی نهایت ممنون و سپاسگزارم از صفای قدم و شمیم بهاران بخش نگاهتون
نمیشود که شوی یک دمی فراموشم
تویی که شهد لبت با ترانه مینوشم
/
برای از تو نوشتن همیشه کم دارم
برای از تو سرودن همیشه میکوشم
/
تو شهد آب حیاتی که حسرتت باقیست
تو سکر جام شرابی که با تو میجوشم
/
همیشه طفل دبستان خط لب هاشم
همیشه آرش عشق کمان ابروشـم
/
عجب مدار پلنگی به چنگ آهویی ست
عجب همین که پلنگم به چنگ آهوشم
/
همیشه در دل خود جاودانه می سوزم
اگر چو آتش زرتشت سرد و خاموشم
/
از آن دمی که گرفتم تو را در آغوشم
هـنوز پـیرهنم را نشـسته می پوشم *
حسین دلجووو
پوزش از تک تک بزرگوارانم که بخاطر شرایط
خاصم مجبور به کپی پیست شدم...
دادا بیلوردی 06 آبان 1394 19:34
درود استاد
مرحبا
حسین دلجویی 14 آبان 1394 17:15
استاد بیلوردی گلم...
با درود بر شما و مهتابی حضور مهرافشان و منیرتان
بی نهایت ممنون و سپاسگزارم از صفای قدم و شمیم بهاران بخش نگاهتون
نمیشود که شوی یک دمی فراموشم
تویی که شهد لبت با ترانه مینوشم
/
برای از تو نوشتن همیشه کم دارم
برای از تو سرودن همیشه میکوشم
/
تو شهد آب حیاتی که حسرتت باقیست
تو سکر جام شرابی که با تو میجوشم
/
همیشه طفل دبستان خط لب هاشم
همیشه آرش عشق کمان ابروشـم
/
عجب مدار پلنگی به چنگ آهویی ست
عجب همین که پلنگم به چنگ آهوشم
/
همیشه در دل خود جاودانه می سوزم
اگر چو آتش زرتشت سرد و خاموشم
/
از آن دمی که گرفتم تو را در آغوشم
هـنوز پـیرهنم را نشـسته می پوشم *
حسین دلجووو
پوزش از تک تک بزرگوارانم که بخاطر شرایط
خاصم مجبور به کپی پیست شدم...
جواد صارمی 06 آبان 1394 21:27
احسنت
حسین دلجویی 14 آبان 1394 17:16
جناب صارمی گلم...
با درود بر شما و مهتابی حضور مهرافشان و منیرتان
بی نهایت ممنون و سپاسگزارم از صفای قدم و شمیم بهاران بخش نگاهتون
نمیشود که شوی یک دمی فراموشم
تویی که شهد لبت با ترانه مینوشم
/
برای از تو نوشتن همیشه کم دارم
برای از تو سرودن همیشه میکوشم
/
تو شهد آب حیاتی که حسرتت باقیست
تو سکر جام شرابی که با تو میجوشم
/
همیشه طفل دبستان خط لب هاشم
همیشه آرش عشق کمان ابروشـم
/
عجب مدار پلنگی به چنگ آهویی ست
عجب همین که پلنگم به چنگ آهوشم
/
همیشه در دل خود جاودانه می سوزم
اگر چو آتش زرتشت سرد و خاموشم
/
از آن دمی که گرفتم تو را در آغوشم
هـنوز پـیرهنم را نشـسته می پوشم *
حسین دلجووو
پوزش از تک تک بزرگوارانم که بخاطر شرایط
خاصم مجبور به کپی پیست شدم...
علیرضا خسروی 06 آبان 1394 23:55
درود بر شما استاد گرامی
بسیار زیبا و عالی
در پناه خداوند متعال همیشه سلامت وسربلند باشید
حسین دلجویی 14 آبان 1394 17:16
جناب خسروی بزرگوارم..
با درود بر شما و مهتابی حضور مهرافشان و منیرتان
بی نهایت ممنون و سپاسگزارم از صفای قدم و شمیم بهاران بخش نگاهتون
نمیشود که شوی یک دمی فراموشم
تویی که شهد لبت با ترانه مینوشم
/
برای از تو نوشتن همیشه کم دارم
برای از تو سرودن همیشه میکوشم
/
تو شهد آب حیاتی که حسرتت باقیست
تو سکر جام شرابی که با تو میجوشم
/
همیشه طفل دبستان خط لب هاشم
همیشه آرش عشق کمان ابروشـم
/
عجب مدار پلنگی به چنگ آهویی ست
عجب همین که پلنگم به چنگ آهوشم
/
همیشه در دل خود جاودانه می سوزم
اگر چو آتش زرتشت سرد و خاموشم
/
از آن دمی که گرفتم تو را در آغوشم
هـنوز پـیرهنم را نشـسته می پوشم *
حسین دلجووو
پوزش از تک تک بزرگوارانم که بخاطر شرایط
خاصم مجبور به کپی پیست شدم...
جواد صارمی 10 آبان 1394 22:04
حسین دلجویی 14 آبان 1394 17:17
بیا که خاطره هایت دوباره سر زده است
به بطن کوره جانم شراره سر زده است
ز ناز سبز دو چشمت ، حوالی شیراز
غزل غزل، گل یاس بهاره سر زده است
دلم خوشست به اینکه میان جمع رقیب
ز ماه چشم نگارت ، اشاره سر زده است
چه میشود که شبی دشت را ورق بزنیم
شبی که از افقت ماه پاره سر زده است
ز شوق جلوه دلــبر ز قالب غـزلم
ز اشتــباه قلم چارپاره سر زده است
شبی در آسمان دلم باش تا که بنویسم...
هزار و سیصد و«دلجو»ستاره سرزده است
حسین دلجووو
علی معصومی 11 اردیبهشت 1399 22:23
درود بر شما ارجمند
☆☆☆☆☆