...
بریز بـاده که بنیان جان به هم بخورد
قرار درد و غم عاشـقان به هم بخورد
/
در این خـزان گرفـته بـهار وا بشود
اساس نظم زمین در زمان به هم بخورد
/
چه می شود که بریزیم و امتحان بکنیم؟
نگاهمان سر این امتحان به هم بخورد
/
به عشق یار گسل های دل بــلرزانیم
ضمیر خفته ی آتشفشان به هم بخورد
/
چو سیر و سرکه بجوشیم و تا فلک بشویم
فلک به هم بزنیم ،آسمان به هم بخورد
/
کنون که شیخ زمین و زمان به هم زده است
چه میشود که دو تا استـکان به هم بخورد *
حسین دلجووو
مصرع تضمین،
علی ارجمند عزیز...
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 15
سلبی ناز رستمی 16 امرداد 1394 19:07
درود
بسیارزیبا
شعر یعنی خنکای آبی که از چشمه ی وجود بجوشد. چشمه تان گوارا باد.
حسین دلجویی 17 امرداد 1394 08:12
درود بانو رستمی گل و بزرگوار...
آمدید و صفا آوردید
آمدید و منت گذاشتید و یاس را به میزبانی غزل کشاندید
شاعر بمانید که...
آمدید و خوش آمدید ، دخترم...
آمدی سبــزترین روز خدا آوردی
عالمی شـور جدا شعر جـدا آوردی
/
آمـدی برکت دستان تو سرشارم کرد
چشم کارون شدی ازچشمه صفا آوردی
/
آمدی در شب من جلوه «ناهید» شدی
از کجا عـشـق مـرا تا به کجا آوردی
/
فصــل خرما پز میناب مگر آمده بود ؟
که شـراب رطبت هـدیه ی ما آوردی
/
پشت مژگان تو در بندم و با توسن عشق
قـفسـم رنگ زدی نقش طـلا آوردی
/
عاقبت سعی و صـفای تو مسلمانم کرد
ای که از قبله ی اهــواز خدا آوردی
/
چشـم تو قافــیه ام داد که شاعر بشوم
ناز چشـمان تو کــه راهنـما آوردی
حسین دلجووو
«ناهید» دخترم...
بهناز علیزاده 16 امرداد 1394 19:58
درودهااا بر شما استاد عالیست
حسین دلجویی 17 امرداد 1394 08:16
درود بانو علیزاده ی گل...
ممنونم بزرگوار...
راستی انگار دور از خانه اید
یا کمی آنسو تر از کاشانه اید
/
رفته اید آلمان مامن کرده اید
یک کمی هم میهن کرده اید
/
شامتان پیتزا و همبرگر شده
خانه تان همسایه هیتلر شده
/
هر کجا هستید بهنازم به ناز
روزگارت شاد و قلبت بی نیاز
/
هر کجا هستید شادی یارتان
شادمانی قاب بر دیوارتان
/
خانه ی قلبت پر از امید باد
ماهتاب سینه ات، خورشید باد
/
جلوه ی خالق بود درکارتان
این دعای ناب «دلجو» یارتان
به آجی گلم ، مهناز...
هما تیمورنژاد 16 امرداد 1394 23:03
درود بر شما استاد غزل های دلنشین
تشکر میکنم که مهمان غزل نابتان بودم
حسین دلجویی 17 امرداد 1394 08:21
درود بانو تیمور نژاد مهرآیین و بزرگوار
سپاسگزارم شاعر..
خوش آمدید و صفا آوردید...
تو از شکوه کدامین ترانه میخوانی؟ *
که ذوق یخ زده ام میکشی به مهمانی
/
تو از کدام افق، با کدام اسب سپید؟
نموده ای طبق دیده ام گل افشانی؟
/
تو از زلال کدامین شمال الوندی
که آمدی عطش سینه ام بنوشانی
/
تو از کدام ستاره کدام خوشه عشق؟
نموده ای شب تنهایی م چراغانی ؟؟
/
تو از حباب کدامین ستاره می نوشی؟
که همچو سبزه و شبنم زلال و رخشانی؟
/
گمان که هرم کویری و حرمت نفست
رسانده ای تن سردابی ام بپوشانی
/
و یا حــلاوت آبی و آسیاب دلت
رسانده ای دل سنگ مرا بچرخانی
/
همیشه آینه هایت دوام روشنی اند
همیشه پنجره هایت امـید زندانی
/
بیا و نیــل بکن قسمت مریدانت
بیا ببخش به« دلجو» عصای چوپانی
حسین دلجووو
طارق خراسانی 17 امرداد 1394 08:30
سلام بر امیر الشعرای شعر ایران
خوشحالم نظرم درباره ی شما صائب بوده است.
باز شاهکاری دیگر....
خواندم و لذت بردم
دم مریزاد
در پناه خدا
حسین دلجویی 18 امرداد 1394 20:12
درود بر استاد دلم جناب طارق عزیز
خوش آودید و مبنای مهر و مصدر صفا بودید ..استاد
ممنونم..
عمری ازشهر دلم چشم تری میگذرد
و جوانی همـه در بی خبری میگذرد
.
درد ها کهنه تر از کهنه تری می آیند
اشک ها تازه تر از تازه تری میگذرد
.
خطی از عشق نوشتم به هوایت ، شاید
از دل خواب خوشم نامه بری میگذرد
.
پشت این پنجره ی بسته به این امیدم
که شمیمی ز هوایت سحری میگذرد
.
نیست امید در این شهر به آوای بهار
تا ز یغمای خزانم شرری می گذرد
.
بر سر کوی دلم منتظرت می مانم
تا که از کوچه ی ما رهگذری میگذرد
=====
دلجووو
روح الله اصغرپور 17 امرداد 1394 13:39
سلام و درود بر غزلسرای شهیر سرزمینم
حسین دلجویی 18 امرداد 1394 20:12
درود بر شما
سپاسگزارم بزرگوارم...
تا تو می آیی دلم هر بار شاعر می شود
هر زمان تکرار در تکرار شاعر می شود
/
تا دو بیت شـعر در پس کوچه هایت می رود
این طرف شعرآن طرف خودکار شاعر میشود
/
تا که وصف خط چشمت می شود هر واژه ای
پیش چشـمان تو لاکردار شاعر می شود
/
بسکه سرخط خبرها جبهه ی چشمان توست
مجــری بیـچاره ی اخبار شاعر می شود
/
تا شمیمت می رسد شیراز بر ایوان زنـد
مسجد و ارگ و سـر بازار شاعر می شود
/
لطف کن نزدیک درمانگاه سعــدی رد نشو
چون کشیک و دکتر و بیـمار شاعر می شود
/
با پیــامت نه صد هفــده ،و خط شاعر
پانزده با بیست و پنج یکـبار شاعر می شود
حسین دلجووو
پویا نبی زاده 17 امرداد 1394 14:51
سلام استاد
غزل هایتان یک حالو هوایی دارند خاص
چقدر زیبا می سرایید
سپاس ازر این همه شور غزل
حسین دلجویی 18 امرداد 1394 20:13
ممنونم جناب نبی زاده ی گلم
خوش آمدید بزرگوارم..
زندگی صحنه ی دل بود که من کات شدم
بس که در محضر چشــم تو مجازات شدم
من که از شعـر و غــزل هیچ نمی دانستم
تا که در فرضــیه ی چشــم تو اثبات شدم
قوس مژگان تو می خواست که شاعر بشوم
تا به تدبـیر تو مشـــمول اشارات شــدم
مدرســـه جای من دل به هوا داده نبود
از هـمان زاویه راهی ی خـــرابات شدم
یاد آن روز که در سینــه ی سیــنای دلت
طبـق فرمــان تو مـن شامـل آیات شدم
باز هـــم دست من و قــفل و دخیل حرمت
باز هم پشت درت صاحب حاجـــات شـدم
یاد آنـروز که در صفــحه ی شطـرنج دلت
شاه عشـق بودم و با کیـش رخت مات شدم *
=====
دلجووو
سمانه تیموریان (آسمان) 18 امرداد 1394 12:42
سلام و درود
اشعارتان عجیب به دل مینشینند
حسین دلجویی 18 امرداد 1394 20:13
درود بانو تیموریان گلم..
سپاسگزارم دخترم...
تو برای دل من دنیایی
تو برای عطشم دریایی
.
تو برای شب پر کابوسم
بهترین رایحه ی رویایی
.
دخترم ای همه هستی من
بس فریبایی و بس زیبایی
.
رنگ پیراهن شادت میگفت
نرگسی جاذبه ی گلهایی
.
در شب پیچ و خم گیسویت
بهترین خاطره ی یلدایی
.
چشمهای تو به من میگفتند
خوش زبانی و بسی گویایی
.
بهترین هدیه برای مادر
بهترین داشته ی بابایی
.
تو پناهم همه ی امروزی
تو امیدم ،همه ی فردایی
حسین دلجووو