مرغک خسته دلم، تو هنوز اینجایی،،
دل من بهر دلت نغمه وساز، زند
پرِ پرواز زند
مرغکم بال بزن، از چه رو غمگینی،،
تو بگو با منِ زار
از چه رو نالانی
چند ماهیست لبت خنده به عالم نزده
گـِرد شمع رُخ یار گریه ی مستانه زده
دست در دست توداشت
فکر رفتن درسر،،
راز ها باتو بگفت، نغمه ها باتو سرود
پرِ پرواز در آورد و برفت،، مرغک عاشق تو،، حال ای جان دلم
وقت پرواز تو است
بال ها را باز کن،،
زیر این چرخ کبود
زندگی آغاز کن،،
دست در دست بگیر یادگاری هایش،،
آسمان را بـِنـَورد تو به شوق ماندن،،
مرغک زیبایم،، زندگی در گذر است،
بال بِگشا عزیز زندگی، زیبا است،،
من دلم می خواهد هر زمان می آیم،،
که تو را شاد وغزل خوان بینم،،
من وتو هم روزی رفتنی خواهیم بود،، پس بزن خنده به روی غم ودرد ، صدیقه جـُر،