3 Stars

پیری...

ارسال شده در تاریخ : 01 تیر 1402 | شماره ثبت : H9425333

آرزوهایم گذشت از پشت هم
پابه‌پای روزهای رفته ام
آرزوهایی که چون ماری خزان
مانده در لای دل و بنهفته ام
روزها بازوکشان سال و ماه
همنوای لحظه ها و هفته ام
این عصا طبال پیری شد، ببین
در عصای خستگی وارفته ام
با یقین می‌گویم اینجا مدتی است
در لوای قلب و جان شفته ام
گفتگوی گنگ پیری مضطرب
حرفهای مبهم و ناگفته ام
گردسوزی در وزان زندگی
شمع لرزان وجود تفته ام
اشتیاقم رفت و امیدم خزید
در خیال خود گل نشکفته ام
ای جوانی لحظه ای یاغی شو و
ضربه زن بر بیرق آشفته ام
تا مگر بیدار گردد مدتی
سرزمین و کشتزار خفته ام
ای سعید از صحبت پیری در آ
زیر امضا شرم دارد سفته ام

د آریا 1 تیر 402

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 73 نفر 94 بار خواندند
امیر عاجلو (02 /04/ 1402)   | محمد مولوی (03 /04/ 1402)   | سعید آریا (04 /04/ 1402)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (02 /04/ 1402)  محمد مولوی (03 /04/ 1402)  
تعداد آرا :2


نظر 1

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا