رفته بودم که تو از کرده پشیمان بشوی ، برگردم
که تو از تاب و تب عشق پریشان بشوی، برگردم
همه دیدند که در پیچ و خم راه رهایت کردم
منتظر بودم از این گردنه حیران بشوی برگردم
قهر کردم نه فقط با تو که هم با خودم و حتی عشق
منتظر بودم اگر دست به دامان بشوی برگردم
و چه شب ها لب این پنجره تا صبح نشستم شاید
که تو شبگردِ همین کوچه خیابان بشوی برگردم
من و تو سخت رسیدیم در این جاده به هم یادت نیست؟!
کاش ای سخت ترین مسئله آسان بشوی برگردم
الهام مطلق ( الی مطلق )
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 05 تیر 1402 22:33
سلام ودرود