3 Stars

سََفَردرزمان

ارسال شده در تاریخ : 02 دی 1396 | شماره ثبت : H945790


پریشان‌شُدشَبی،روح‌وروانم
شُـدم دلتنـگِ جـمـعِ رفتگانم
نمــودم رو به درگاهِ خـدائی
که‌ازاین غم بِده ما را رهائی
شده‌پُراشک‌یارب،دیـده‌ی‌ِمن
نَظَر کُن بر دلِ غمدیده‌یِ من
شَوَد بینم دوباره رویِ مــادر
که‌بایک‌خنده‌وارد گردد از دَر
ببوسـم دستِ بابا را ، دوباره
کُنَم آن رویِ زیبـــا را نــظاره
نشیند بارِ دیگـــر ، روبه‌رویم
کشَدآن‌دست‌ِگَرمَش‌رابه‌مویم
چوخوابم بُرد با فکـرِ عزیزان
زمان‌برگشت‌در یک‌لحـظه‌وآن
پــدر با مــادرم از رَهْ رسیدند
به‌روی‌دیده‌ام دستی کشیدند
فتـــادم با شَعَف بر پــایِ آنان
شــدم محــوِ رخِ زیبـــایِ آنان
شِکَرخَنـدی از آنان شد جوابم
چــو آبی بود بر قــلبِ کبـــابم
صدای خنـده‌ی ایشان‌به‌گوشم
ربودآن‌لحظه‌ازمن‌عقل‌وهوشم
به‌ناگَه،محو شد روی‌ِ دو دلدار
شد حـامی با اذانِ صبح بیدار
خدایا شُکر ، دل‌شادم نمـــودی
زِ قیــــدِ وقـت ، آزادم نمـــودی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 201 نفر 265 بار خواندند
محسن وحدتی (05 /10/ 1396)   | حبیب اله نبی اللهی (18 /02/ 1397)   |

رای برای این شعر
محسن وحدتی (05 /10/ 1396)  
تعداد آرا :1


نظر 1

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا