باد در گوش درختانت آواز دوستی و محبت می خواند.
تره های کوهیت سوغات مسافرانت را فراهم می کند.
کوه های سپید مانده از زمستانت نگین انگشتر است بر انگشتر کوه.
گون هایت سبز و خرم می شود و انبانی از هیزم و گوسفندانی و پیرمردی و چای .
باد به صورت پیرمرد محبت را هدیه می کند و پیرمرد احساس جوانی می کند.
چه هوایی و چه زیباست و چه شکوهی زیبایت آدمی را به وجد می آورد.
مهماندار هستی که در فصل بهار مهمانان را باد و درخت و گل و گیاه پذیرایی می کنی.
گندم و جو و عدس و فندقت به راستی شگفت انگیز است.
همیشه سبز دوست دارمت و تو همیشه بهار منی.
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 14 فروردین 1403 11:24
!درود
جلال بابائی 14 فروردین 1403 15:18
با سلام و درود فراوان بسیار سپاس گزارم استاد.
محمود فتحی 15 فروردین 1403 07:19
درود به آگاه بخشی گوشه ای سرزمین ایران زمین که
یادآوری نمودید
جلال بابائی 15 فروردین 1403 09:26
با سلام و درود فراوان بر شاعر بزرگوار و گرامی بسیار سپاس گزارم