مانده بودی
ای کاش
جانا
در دیده ها
وسطر, سطر شعر هایت
واینگونه
زود
رسم سپید, سرودی
تا دلم عزم شکفتن بکند
. وچشمانم
اگر در نبودت شود, کم سو
بگو
چگونه خاطرات تو را ورق بزنم
قرار بود
که از حریر تنت
نقش آرزو شود جاری...
بر فضای برکه ها
قرار بود
آرام جانم باشی,
تو کدامین پرستو بودی!! ؟
که کوچ کردی از اردیبهشت
کدامین فصل بهتر ؟
تو را مشتاق بود
باورم نمی شود این گونه کوچ
ولی از تو مشتاق ترم انگار
هر روز غروب که می شود
گوش به زنگ آوای کوچم
به یاد کوچ دخترم.
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 6
کمال حسینیان 16 امرداد 1394 00:29
وقتی که به بهانۀ آزادی
تمامِ حصارها را فرو ریختی
هیچ ندانستی که زیرِ این آوار
چگونه جان دادم ...!!!
درودتان باد بانو مهدوی گرامی
احساسی بود ناب که از شما خواندم
شاعرانگی تان مدام
بهناز علیزاده 16 امرداد 1394 01:24
درودهاا بانو بسیار عالی قلم می زنید
طارق خراسانی 16 امرداد 1394 07:28
بر فضای برکه ها
قرار بود
آرام جانم باشی,
تو کدامین پرستو بودی!! ؟
که کوچ کردی از اردیبهشت
کدامین فصل بهتر ؟
تو را مشتاق بود ...
شاد باد جان دختر نازنین شما
در پناه ایزد سبحان سربلند و شاد و تندرست باشید ...آمین
علی اکبر سلطانی 17 امرداد 1394 23:15
سلام و عرض ارادت ..
قرار بود
آرام جانم باشی,
تو کدامین پرستو بودی!! ؟
که کوچ کردی از اردیبهشت
کدامین فصل بهتر ؟
تو را مشتاق بود
روحش شاد و قرین رحمت الهی..
کمال حسینیان 23 امرداد 1394 20:31
زاد روزتان خجسته بانو مهدوی گرامی
محمد مولوی 23 امرداد 1401 00:37
درود برشما
تولدتان مبارک