تقدیم به همسران مدافعان حرم
گفتم خودم روی سرت قرآن بگیرم
شاید کمی از عطرتو سامان بگیرم
می خندم اما ابری ام ، محض غرورت
باید که دور از چشم تو باران بگیرم
می ترسم از این که تورا دیگر نبینم
باید که از چشمان تو پیمان بگیرم
باهرقدم پشت سرت جان کندم اینجا
برگرد و لبخندی بزن تا جان بگیرم
عطر تو در این کوچه کاری کرده بامن
آرامشی سمّی تر از طوفان بگیرم
یعقوبم و چشم انتظارم تا پیامی
از یوسفم در شهر خان طومان بگیرم
من زینبی می مانم اینجا گرچه روزی
رأس تورا بر سینه یا دامان بگیرم
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
منیره السادات حمیدی نژاد 01 خرداد 1395 08:46
علیرضا خسروی 04 خرداد 1395 00:44
درودها
محمد مولوی 20 شهریور 1401 00:10
تولدتان مبارک