تا بر فروزد بی امان تر بی کران ها را
خورشید یک آن برنتابد کهکشان ها را
دنیا چراگاه شیاطین است بی تردید
جز این نده ره در دلت هرگز گمان ها را
شیطان گمانم می پزد هر آن خیالی خام
باید به پیش سگ بریزد پختمان ها را
تکبیرة الاحرام هامان روح پرور نیست
گوئی بلالی لال می گوید اذان ها را
«ایّاک نَعبُد» هایمان چیزی نمی ارزید
تکثیر می کردیم زیرا «مستعان»ها را
بی هیچ شکی جمله سرحداتمان امن است
در دست آرش ها اگر دیدی کمان ها را
امکان ندارد لامکان ها در مکان گنجند
در جای دیگر جستجو کن لا مکان ها را
این آسمان ها پاچه خار درد ها هستند
فرش زمین باید کنیم این آسمان ها را
از خواب غفلت بر نمی خیزند بی دینان
خرناس ها پنهان کنند آیا عیان ها را ؟
مطرب سرانگشتان خود را زخم خو تر کن
این زخمه در شور افکند شاید بنان ها را
طوفان نکند از جا بنای باجگیری را
دامن گرفت از بس زمینگیری زمان ها را
«آنات» ما را بی وضوها شستشو دادند
باید به دست مرده شوها داد آن ها را
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 2
جواد مهدی پور 23 شهریور 1396 08:29
درود بر شما جناب استاد حاج محمدی گرامی
عالی سرودید
بهره مند شدم از شعر نابتان
زنده باشید به مهر
ابراهیم حاج محمدی 23 شهریور 1396 12:10
سلام دوست عزیز // ممنون و سپاسگزارم