بسمه تعالی
چه باک آن موج دریا دیده را از فتنه ی طوفان
نترسد عاشق سر گشته از بد گردش دوران
برای کشتی بی نا خدا لطف خدا کافی ست
ندارد موجِ از خود رفته ترس از بحر بی پایان
چگونه عقل باشد سدّ راه عشق با تدبیر ؟
نگردد سیلِ بی زنهار رام از تنگی میدان
دل آگاه را وحشت نباشد از غبار تن
ندارد پرتو خورشید بیم از خانه ی ویران
زر کامل عیار ، آسوده از سنگ محک باش
برای خود حسابان نیست خوف از محشر و دیوان
ترازو جنس نا سنجیده را رسوا کند روزی
نباشد بیگناهان را هراس از کفّه ی میزان
ملایم طینتان از خشم اختر در امان باشند
چه باک آن میوه ی فردوس را از تیزی دندان
حریصِ نان سوزندار می باشد سگ گُشنه
جراحت بر ندارد چشم نرم از تیزی دربان
نشد از تلخکامی های مردم منفعل ، گردون
ندارد میزبان سفله ترس از شکوه ی مهمان
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 24 آبان 1401 16:22
سلام ودرود
جواد مهدی پور 12 آذر 1401 13:52
سلام و احترام
سپاس از مهرتان