3 Stars

بیگانه در شهر

ارسال شده در تاریخ : 26 آذر 1394 | شماره ثبت : H942119

من در این شهر بیگانه ام
من دلم می گیرد
از این شهر شلوغ
در احاطه نیرنگ و دروغ
من می ترسم
از این کهولت بی بلوغ
از سنگینی بار کودکان کار
من می ترسم
از این سرنوشت شوم وسیاه
دستهای کوچکش
بوی باروت می دهد
پسرک گل فروش سر چهار راه
****************
من دیدم
در این شهر
پیرمردی مهاجر
به تملک سطل زباله منزجر
در نیمه یک شب سرد
در جدال سگی ولگرد
در ترحم یک نگاه
به باد می داد
ذره ذره غرورش را
وجوانان اعتیاد
در استیصال بیداری وبیداد
مفلوک وخموش
خموده و مدهوش
سر به گریبان
همیشه
در نعشه مرفین
در توهم شیشه
***********
دیدم من
در این شهر
یک زن
هفت قلم بزک کرده خویشتن
شوخ چشم وساده
در هجوم انگشتان عابرین پیاده
در دلش زخم هزاران درد
به التیام
محبت گدایی می کرد
***************
من می ترسم
از این ترقی خام
از این تجدد بد فرجام
از این ترسهای ناتمام......

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 266 نفر 415 بار خواندند
موسی ظهوری آرام (26 /09/ 1394)   | علیرضا خسروی (26 /09/ 1394)   | نسرین قلندری (28 /09/ 1394)   | مسعود احمدی (28 /09/ 1394)   | جابر ترمک (28 /09/ 1394)   | کرم عرب عامری (03 /10/ 1394)   | علی معصومی (21 /01/ 1399)   |

رای برای این شعر
موسی ظهوری آرام (26 /09/ 1394)  علیرضا خسروی (26 /09/ 1394)  مسعود احمدی (28 /09/ 1394)  جابر ترمک (28 /09/ 1394)  کرم عرب عامری (03 /10/ 1394)  علی معصومی (21 /01/ 1399)  
تعداد آرا :6


نظر 6

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا