شمع سرافراز
من شمع سرافرازم، در سینه پر از رازم
گریان شدهام هر شب،میسوزم و میسازم
در میکده میمانم اوصاف تو میخوانم
تا آنگه به ناز آیی بر ناز تو می نازم
این ساغر و این ساقی تا پر بود و باقی
با هجر تو می سازم جان بر تو همی بازم
با تار و دف و عودم، شوریده اگر بودم
عشق غزل ناب و هم عاشق آوازم
میسوزم و گریانم زین غصه و میدانم
پروانه ی مسکین را سوزد پر پروازم
از روز ازل بر ما حکم ازلی این بود
شیدایی و جانباز ی از نقطه آغازم
صالح تو به دیوانت گفتی غزل عشقم
سوزد اگر این پیکر جانباز و سرافرازم
24/10/1396
شعر استاد #فرهنگ_باریکانی (صالح)
@TALEGHANIHA
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
حسین حاجی آقا 23 بهمن 1396 03:24
درود فراوان بر شما
فاطمه گودرزی 08 اردیبهشت 1399 13:45
درود بر شما
علی معصومی 27 اردیبهشت 1399 14:01
☆☆☆☆☆