بسمه اللطیف
حکایت بوسه
در تغزل
عشق من و تو باز به شب در روایت است
یک بوسه از لب تو شروع حکایت است
شور نگاه های من و تو به کار عشق
در انعکاس آینه ها بی نهایت است
شوقی که در من است و تو است این زمان ببین
در جمله کائنات جهان در سرایت است
در بوسه های من به سکوتی که می کنی
خاموشی غریو وفا و رضایت است
نبض تو تند می زند و در نگاه تو
سنگینی حیاء و وقار و رعایت است
فارغ چو می شوی تو ز بوسه عزیز من
بنگر که جان من به حقیقت فدایت است
افسوس می کند لبت و این عجیب نیست
در شکر نعمت تو کمی هم شکایت است
مهدی دگر مگوی همین قدر گفتنت
خود شرح حال داد و همین حد کفایت است
#مهدی_رستگاری
بیست و نهم تیرماه سال یکهزار وچهارصد خورشیدی
بیستم ژوئیه ۲۰۲۱ میلادی
(به بهانه حضور در شب بداهه گروه «مکتب عشق» در سامانه تلگرام)
دفتر شعر روزگاران
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 08 شهریور 1400 11:32
.مانا باشید و شاعر