بسمه اللطیف
توفان جفا
جان طلب می کرد اما حضرت جانان نبود
باز هم آمد ولی در او نشان از آن نبود
از غم عشق آرزوی جان سپردن داشتم
گوهر جان هیچ وقتی این چنین ارزان نبود
حال من بهتر ز حال رهرو سرگشته ای
در شبی تاریک در بحبوحه توفان نبود
قلب من در اوج خاموشی درونم می گریست
در سکوتم حال زار من چنان پنهان نبود
او تمنای مرا می دید و می فهمید و باز
از جفا و سردی و بیداد روگردان نبود
آه! عزیزان! حال من بد بود و بدتر نیز شد
در چنین حالی جفا دیدن چنان آسان نبود
مهدی امشب درد تنهایی مرا می کشت و او
باز می پیچید و خود بر درد من درمان نبود
باید او را ترک گویم در دل تاریک شب
او که آرام دل و تسکین درد جان نبود
#مهدی_رستگاری
هفتم شهریور سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
بیست و نهم اوت سال ۲۰۲۱ میلادی
دفتر شعر روزگاران
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 10 شهریور 1400 12:56
!درود