بسمه اللطیف
بی طاقتی
دور از روی چو ماه تو شبی دلگیر است
ذهن و روحم به غم دوری تو درگیر است
هم نوای دل من در شب تاریک فقط
مرغ آشفته و بی بال و پر شبگیر است
میتراود به غزل خون دلم در کاغذ
شرح حال دل من در شرف تحریر است
مانده ام خیره به دیوار و نمی داند کس
دل گرفتار در آن زلف چونان زنجیر است
ترسم آن دم تو بیایی به سر بالینم
که بگویند طبیبان به تو دیگر دیر است
طاقتی نیست دگر صبر به پایان آمد
مهدی امشب دگر از جان خودش هم سیر است
گر چه امید به الطاف تو دارم گویا
ناله و آه من امشب به تو بی تاثیر است
مهدی رستگاری
دوم آذر سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
بیست و چهارم نوامبر سال ۲۰۲۱ میلادی
(سروده در بداهه سرایی کلاسیک گروه «انجمن ادبی سرای شعر» و تکمیل آتی آن)
دفتر شعر روزگاران
۳۷۹
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 11 آذر 1400 23:37
!درود
مروت خیری 11 آذر 1400 23:52
درودها خدمت شما