بسمه اللطیف
ظلمت گیسو
چو در دل شب موی تو چشم باز نمودم
اسیر گمشده پیچ و تاب زلف تو بودم
هزار ناله به پا خاست از دل و نشنیدی
شده است منعکس آنها در این غزل که سرودم
به اشتیاق تو را خواستم به ظلمت آن شب
به اشک و آه ز آتشفشان ژرف وجودم
پر از هوای تو بود آن فضای تیره و آنجا
هوای خواستن تو ز خویشتن بربودم
ز فرط تیرگی آن دم دو چشم خویش ببستم
صدای ناز تو دادم نجات و من بشنودم
مرا صدا زدی و سر بلند کردم از آن موی
به شادمانی دیدار ماه چشم گشودم
بخوان ز بطن غزل های عاشقانه مهدی
هزار حالت قلبم که من عیان بنمودم
مهدی رستگاری
دهم آذر سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
یکم دسامبر سال 2021 میلادی
۳۸۳
دفتر شعر روزگاران
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 12 آذر 1400 23:24
لطیف و دلنشین