بسمه اللطیف
لاله تب دار
یک شب رخ دلدار پدیدار نبود
در خاطر من به جز غم یار نبود
شب بود دراز و تیره و تار ولی
آسودگی و قرار در کار نبود
می خواست که بگسلد ز تن جانمن و
در آن حالش کسی جلودار نبود
عقلم به حساب خویش پندم می داد
گوش دل من ولی بدهکار نبود
در ورطه سودای شب دوری او
غم بود ولی یاور و غمخوار نبود
شد آن شب تیره طی ولی در دم صبح
جانی به تن لاله تب دار نبود
مهدی چو بریخت خون شب وقت سحر
حال تو کسی ندید و بیدار نبود
مهدی رستگاری
بیست و پنجم آذر ماه سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
شانزدهم دسامبر سال ۲۰۲۱ میلادی
(سروده بداهه سرایی گروه ادبی « بداهه عاشقانه» )
دفتر شعر روزگاران
۳۹۸
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 05 دی 1400 23:50
حسن مصطفایی دهنوی 08 دی 1400 08:18
سلام و درود
عالی است
سربلند و پاینده باشید