بسمه العزیز
ابتلا
چندگاهی در گمانی از وفا افتاده ایم
وهم آلوده به پندار صفا افتاده ایم
بس که در تلخی به سر شد زندگی مان گوییا
سرنگون در عشق در سال وبا افتاده ایم
چون نگین در حلقه نامردمان بنشسته ایم
ناگزیر اینجا به حالی مبتلا افتاده ایم
از اصالت چون نشانی نیست در این روزگار
بی سر و سامان به دامان بلا افتاده ایم
هر دم آید دهشتی دیگر به حال و روزمان
این چه بختی بود در وحشت سرا افتاده ایم
صبر کن مهدی که آخر می رویم از این دیار
گر چه ما در دام خلقی ناسزا افتاده ایم
#مهدی_رستگاری
سی ام شهریور سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
بیست و یکم سپتامبر سال ۲۰۲۱ میلادی
(به بهانه حضور در شب بداهه سرایی گروه «مکتب خانه عشق» در پیام رسان تلگرام)
دفتر شعر روزگاران
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 19 دی 1400 23:07
.مانا باشید و شاعر
مراد مراغه 20 دی 1400 10:25
سلام
سروده زیبا و شیوایی خواندم
برقرار باشید استاد رستگاری عزیز و بزرگوار