بسمه العزیز
دل کندن
در وصف جدایی
برده او دل از من و جان نیز هم
مانده ام نالان و حیران نیز هم
عشق حال حیرت از زیبایی است
گفته ام این را فراوان نیز هم
یاد او در ذهن من بیداد کرد
شد دل از یادش گدازان نیز هم
لب به خنده باز بود و می گریست
چشم های اشکباران نیز هم
یاد آن لحظه که بود او در گذار
بود لبهایش غزلخوان نیز هم
سوی او پرواز دادم بوسه ای
کرد اثر آن بوسه در آن نیز هم
عشق ما خود آن زمان آغاز شد
داستان گوی و میدان نیز هم
گشت طی آن دوره و آخر رسید
نوبت دوری به دوران نیز هم
مهدی او هم عاری از عشق است و مهر
از وفا و عهد و پیمان نیز هم
عاشقانه دل بکن از او که هست
در شمار بی وفایان نیز هم
مهدی رستگاری
سیزدهم شهریور سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
چهارم سپتامبر سال ۲۰۲۱ میلادی
(سروده در شب بداهه سرایی کلاسیک گروه ادبی «عاشقانه های شاعران» و تکمیل آتی آن)
دفتر شعر روزگاران
۲۴۱
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 21 دی 1400 23:16
درود و سلام موفق و مانا باشید