بسمه اللطیف
بوسه تب دار
آخر گرفتم از لبان سرخ آن دلدار
یک بوسه #توفانی و طولانی و تب دار
من آن چنان بوسیدمش از جان که نالیدند
از گرمی آن بوسه های من در و دیوار
کرد او تلافی بوسه را با بوسه ای دیگر
چندان که رفت از دستهایم اختیار کار
در دست باد آن #گیسوی زرین به رقص آمد
آن گونه که رقصد به دست باد #گندم زار
کل وجودمان به بوسه ذوب شد آن دم
از پیرهن ها می رهیدیم و بدان پیکار
گرم نبردی تن به تن با جان خود گشتیم
در عشقبازی بی محابا فارغ از افکار
گاهی زمین من بودم و او آسمانم بود
گاه آسمان می گشتم و می شد زمین آن یار
در بین مرگ و زندگی کردیم سیری خوش
در وحدت و آمیزش جان و دل بیمار
مهدی سخن درمانده از معنا دگر بس کن
بر گفتن اسرار در شعرت مکن اصرار
عشق است و شب طولانی است و داد دل بستان
از دلبرت با بوسه های تازه و تب دار
#مهدی_رستگاری
هجدهم بهمن ماه سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
هفتم فوریه سال ۲۰۲۲ میلادی
(سروده در بداهه سرایی با واژگان منتخب در گروه ادبی «محفل شیدایی» و تکمیل آتی آن)
دفتر شعر روزگاران
۴۳۷
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 24 بهمن 1400 13:21
درود و سلام موفق و مانا باشید
مهدی رستگاری 27 بهمن 1400 18:52
درود و سپاس بیکران جناب عاجلو
فرهاد احمدیان 25 بهمن 1400 07:12
سلام و عرض درود خدمت جناب رستگاری غزلی بسیار دلنشین سرودید پاینده باشید
مهدی رستگاری 27 بهمن 1400 18:52
درود و سپاس بیکران جناب احمدیان