بسمه العزیز
بهانه
در وصف بی وفایی
حال و وضع و روز من را دید و رفت
بی وفا بر روی من خندید و رفت
داشتم در عشق او صدها امید
کرد پرپر او گل امید و رفت
گرچه دائم مدعی عشق بود
قصه عشق مرا نشنید و رفت
عشق را پردردسر می یافت و
از وفا حتی نیندیشید و رفت
عشق دیگر نزد مردم بی بها است
او بهای عشق را سنجید و رفت
صد بهانه داشت در هر آستین
گفت خیلی زود و بی تردید و رفت
عشق اصلا فانتزی و شیک نیست
او که می دانست دامن چید و رفت
مهدی اما وقت بیرون رفتنش
دیدم او با خویش می جنگید و رفت..
مهدی رستگاری
پانزدهم تیر ماه سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
ششم ژوئیه سال ۲۰۲۱ میلادی
(به بهانه حضور در شب بداهه سرایی گروه ادبی «انجمن ادبی سرای شعر»)
دفتر شعر روزگاران
۰۸۶
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 22 اسفند 1400 14:04
درود بر شما