بسمه اللطیف
بغض حاد
امروز هم از دشت گندم باد می آمد
از سوی گندم زار ها آباد می آمد
چون می رسید آسیمه سر گرد مزار او
گویی به تنگ از این همه بیداد می آمد
من فاتحه میخواندم آنجا بر پدر هر دم
غم می فزود و غصه بی تعداد می آمد
از دوردست خاطره گویی که یاد او
می خواند نامم را و با فریاد می آمد
دیدم پدر در کودکی هایم صدایم کرد
خوش گام برمی داشت و دلشاد میآمد
با صولت مردانه اش نزدیک می گردید
سرو قد او در نظر آزاد می آمد
آمد رسید و در برم بگرفت و بوسیدم
از بوسه اش بوی گل و شمشاد می آمد
با اشک برگشتم از آن یاد و به جانم درد
از وضع و حال چرخ بی بنیاد می آمد
می شد مچاله دل ز درد آن دم ولی ذکر
قرآن شفایی بود و با امداد می آمد
ای رفته از بین عزیزان جای تو خالی است
این واژهها بر لب به بغضی حاد می آمد
مهدی به شعرت بود فریادی که از جانت
در آن شب طولانی خرداد می آمد
#مهدی_رستگاری
بیست و دوم اردیبهشت یکهزار و چهارصد و یک خورشیدی
دوازدهم مه سال ۲۰۲۲ میلادی
دفتر شعر روزگاران
۷۲۶
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 24 اردیبهشت 1401 10:45
.مانا باشید و شاعر
مهدی رستگاری 26 اردیبهشت 1401 17:28
درود و سپاس