3 Stars

زبان حال

ارسال شده در تاریخ : 09 تیر 1402 | شماره ثبت : H9425420

بسمه اللطیف
زبان حال

شب شد و ظلمت حدود شهر را پیموده بود
آسمان شهر غرق ریزگرد و دوده بود

مردمانِ چون شبح در راه و خاطرهایشان
پشت خاموشی وجدان هایشان آسوده بود

بس فراتر رفته بود از حدّ چشم آلودگی
ذهن ها و دست های مردمان آلوده بود

آن چنان بی ارج بود انسانیت در آن زمان
زندگی در این جهان بی معنی و بیهوده بود

بی صدا در پیکر ما استخوان‌ها می شکست
از فشار بی امانی که در  این محدوده بود

مهدی آشفته نالان بود و در این روزگار
جان او از صحبت نامردمان فرسوده بود

طاقتش در حال اتمام است و در حالی چنین
این حکایت را از او هرگز کسی نشنوده بود

#مهدی_رستگاری
ششم تیر سال یکهزار و چهارصد و دو خورشیدی
بیست و ششم ژوئن سال ۲۰۲۳ میلادی
غزل سرایی گروه ادبی《ادیبانه》


دفتر شعر روزگاران
۸۹۲

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 68 نفر 89 بار خواندند
امیر عاجلو (10 /04/ 1402)   | مهدی رستگاری (10 /04/ 1402)   | Milad Kaviani (14 /04/ 1402)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (10 /04/ 1402)  
تعداد آرا :1


نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا