بسمه اللطیف
چشمت ..
در آن لحظه که عشق آشوب می آراست در چشمت
به خود گفتم چه آتش بازی ای بر پا است در چشمت
مرا می خواهی از ژرفای دل بی حاجت حرفی
همیشه منعکس این حالت زیبا است در چشمت
هر آن گاهی که می پرسم عزیزم دوستم داری
جواب پرسش دشوار من پیدا است در چشمت
برای من که ناشاد از غم امروز و دیروزم
نگاهت پرفروغ از گوهر فردا است در چشمت
جهان معنای دیگر دارد انگاری کنار تو
که اکسیر مس بی ارزش دنیا است در چشمت
گمانم غرق خواهم شد به امواج نگاه تو
که گویی عمق بی اندازه دریا است در چشمت
برید از هر چه هست اکنون به شیدایی دل مهدی
که گرم خواهشی بسیار روح افزا است در چشمت
تو را بوسیدم و دیدم که سرگردان وجودم در
شعاع روشنایی معجزه آسا است در چشمت
#مهدی_رستگاری
بیست و ششم شهریور سال یکهزار و چهارصد و دو خورشیدی
هفدهم سپتامبر ۲۰۲۳ میلادی
غزل سرایی گروه ادبی《ادیبانه》
دفتر شعر روزگاران
۹۳۸
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 01 مهر 1402 19:09
درود بر شما
مهدی رستگاری 01 مهر 1402 23:52
درود و سپاس
سیاوش دریابار 02 مهر 1402 11:04
سلام
سروده تان را خواندم
بسی جای خوشحالی دارد قلم زیبا و توانای شما
موفق باشید
مانا و مستدام
مهدی رستگاری 03 مهر 1402 07:44
درود و سپاس از عنایت شما