3 Stars

خرابات غم

ارسال شده در تاریخ : 06 مهر 1402 | شماره ثبت : H9426545

بسمه العزیز
خرابات غم

تنها به شبی تاریک با کوهی از آه و غم
در میکده می گردم بی یاور و بی همدم

پیمانه تلخی ده تا پاک کنم خاطر
از آن که به پیمانی بس سست وفا کردم

چه بازی خوبی کرد با روح و روان من
می دیدم و قطع این ادبار نمی گردم

بازیگر قهاری است در بازی خود اما
در بازی وی هرگز من باز نمی کردم

هر بار به آزاری خوش بود و صفا می کرد
ایمان ز جفایش بر نااهلیش آوردم

کی فکر محبت بود آن کس که همه فکرش
بود آن که به آزاری بس بیش کند دردم

سر برد به رسوایی این صحبت نافرجام
از ننگ پناه آخر در میکده آوردم

این راز نهانی را با کس تو مگو مهدی
اینجا به خراباتت پیدا نشود محرم

#مهدی_رستگاری

دفتر شعر روزگاران
۱۱۰

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 34 نفر 65 بار خواندند
امیر عاجلو (07 /07/ 1402)   | سیاوش دریابار (07 /07/ 1402)   | سروش اسکندری (07 /07/ 1402)   | Milad Kaviani (08 /07/ 1402)   | مهدی رستگاری (14 /07/ 1402)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (07 /07/ 1402)  سروش اسکندری (07 /07/ 1402)  
تعداد آرا :2


نظر 2

  • امیر عاجلو   07 مهر 1402 09:44

    !درود

  • سیاوش دریابار   07 مهر 1402 10:26

    عشق وقتی مستی میکند
    جام را آغاز هستی میکند
    عشق بیمار در بستر بود
    عیسی مربم زندش نمود
    عشق یعنی جمعه های انتظار
    قلبها جمله ما قلب قرار
    گفتم این اخرین بیت و غزل
    عشق یعنی صاحب ما بود از ازل
    عشق جمعه غوغا میکند
    عصر جمعه را پیدا میکند
    ما همه منتظر عشق اخریم
    همچو کودک دنبال مادریم

    سلام
    شعرتان بسیار زیبا بود
    مانا باشید
    قلم سبزتان برقرار

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا