بسمه المهیمن
مرداب
سرخ گشت از نور صبح آفاق سرخ خاوری
باز هم آغاز گردیده است روز دیگری
من در این ساعات در بستر به خود میپیچم از
فکرهای ناخوش و آشفته و دردآوری
جامعه مرداب جان مردمان گردیده است
که در آن پوسید جان در نشئه ناباوری
مردمان نالان و ناشادند و می گردند مسخ
در تعفن زار بی بنیاد سفله پروری
یک گلستان گل در این گنداب زار از بین رفت
منبع گند است هر گلبرگ ناز پرپری
ای خدا مسئول این وضع خراب آباد کیست
او چه خواهد گفت با مردم به روز داوری
عاقلی حرفی زد و از گوشه ای می گفت این
نکته جانانه را از بابت یادآوری
مهدی اینک که فرو رفتی تو در این باتلاق
مانده ای تنها در این حال و نداری یاوری
رشد کن از عمق خویش و غنچه کن در منجلاب
سر برآور از دل مرداب چون نیلوفری
#مهدی_رستگاری
بیست وپنجم تیر سال یکهزار و چهارصد و دو خورشیدی
شانزدهم ژوئیه سال ۲۰۲۳ میلادی
غزل سرایی گروه ادبی《گلستان شعرا》
دفتر شعر روزگاران
۹۰۶
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 07 آبان 1402 10:36
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
مهدی رستگاری 08 آبان 1402 06:29
درود و سپاس
سروش اسکندری 07 آبان 1402 12:59
درود بر شما جناب رستگاری زیبا سرودید
مهدی رستگاری 08 آبان 1402 06:30
درود و سپاس و ارادت
سیاوش دریابار 10 آبان 1402 15:07
حدیث درد می باید نوشتن
کلام سرد می باید نوشتن
حدیث تو جور و جفا بود
بنام مرد می باید نوشتن
با سلام
درود بر شما و قلم شیوایتان
موفق و مانا باشید
مهدی رستگاری 11 آبان 1402 02:12
درد و سپاس و ارادت