بسمه اللطیف
حکایت بی انجام
صبح دم در گلشنی با لالههای داغ دار
باز گفتم این حکایت را به حالی بیقرار
زندگی ما به واقع مردن تدریجی است
در هجوم لحظههای بی امان ناگوار
عمر ما در خیره ماندن بر افق شد صرف و جز
ریزگرد آخر نیامد زین غبار بیسوار
در دل آشوب صدها معضل و بحران حاد
وضع بیتدبیری از مردم برآورده دمار
در مسیر تلخ کامی بیگمان پر میکند
جای جای زندگی را غصههای بیشمار
در لجنزار خبر هر لحظهای قی میکنند
گوش و چشم مردمان صدها دروغ شاخدار
از کجا باید بگویم دیگر ای مهدی که پُر
از حکایت های بی انجام ما شد روزگار
این روایت را به آه و اشک می گوییم هر
صبح دم در گلشنی با لالههای داغ دار
#مهدی_رستگاری
بیست و دوم آبان سال یکهزار و چهارصد و دو خورشیدی
سیزدهم نوامبر ۲۰۲۳ میلادی
غزل سرایی گروه ادبی 《ادیبانه》
دفتر شعر روزگاران
۹۶۵
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 23 آبان 1402 09:55
.مانا باشید و شاعر
مهدی رستگاری 23 آبان 1402 19:27
پاینده باشید
سروش اسکندری 23 آبان 1402 18:24
درود بر شما جناب رستگاری زیبا سرودید
مهدی رستگاری 23 آبان 1402 19:28
درود و سپاس فراوان بزرگوار