«به درگاه لطف تو ای پادشاه
نیاورده ام تحفه ای جز گناه»
به کارِ تباهم بجز آه چیست؟
شده شام و روزم همه آه، آه
به عذرِ گناهان به هر سو شدم
ندیده بِه از توبه خود هیچ راه
مرا مهرِ ماهی به دل تا نشست
برون کردم از دل همه مهرِ ماه
نگهدارِ او باش و پاکانِ راه
نبیند غمی ماهِ من هیچگاه
پس از این، بجز آن جمال جمیل
بپوشم از این چرخ گردون نگاه
چه دوران شادی مرا بود، آن
به ذکرِ تو از نیمه شب تا پگاه
چه احوال خوبی، چه دوران خوش
به سر غفلت آمد، همه شد تباه
طارق خراسانی
24 اردیبهشت 1396
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 2
حسین حاجی آقا 02 خرداد 1396 06:27
http://www.aparat.com/v/c3YmZ
جواد مهدی پور 02 خرداد 1396 10:09
درود بر شما استاد عزیزم جناب طارق خراسانی ارجمند
بازم از شعر زیبایتان بهره مند شدم
زنده باشید به مهر