مجنون بیا وبس کن یک عمر عاشقی را
هردمدهندفریبت توعارودردنداری
-----
عروسک گشتم وبازی نمودی با دل پاکم
نمیبخشم دورویانراصداقت درنایاب است
----
توداری می کنی کاری فراموشت نمایم نه
چنین چیزی کهمیدانی نباشدهیچ امکانش
-----
نکن بااین دلم بازی که آهم میدهدبرباد
کسی که قلب پاکم رافقط یکدم بلرزاند
-----
ازاول عهدبستی کهرهایم تونخواهی کرد
چراداری عذابم میدهی باطرزرفتارت
---
عذابم میدهیهربار اماباز میبخشم
نکن تکرار زیرابشکنددل میرومحتما
-----
ببین سوگند برچشمان زیبایت اگردلرا
برنجانی عزیزدل مرادیگر نخواهی دید
-----
فقط تنهایی خودرا بهدنیاهم نخواهم داد
ودردخویش میگویم دگربااین درودیوار
----
هرتلاشی میکنم شایدفراموشت کنم
درمیان خواب همچشم توپیدا می شود
----
خاطرات باتوبودن تاابد همراه من
داغچشمانت بدانبرایندل دیوانه هست
---
بادلم گفتم دگرنامش ببرازخاطرت
گفتایدیوانه هرشباومیان خوابتوست
---
دلم رامی زنمخنجر کهتوگردی فراموشم
ولی هرتکه این دل چراچشم تورادارد
---
دیدی فریب چشم توخوردم بهسادگی
درقلب سنگ توشعرم اثرنداشت
---'
حیفازاین اشعارکزقلبم برون آوردهام
قدرشعر وعاشقی هرگزندانستی همین
---- شعرهایی راکه گفتم بهرتوباشدحرام
درقمار چشمهایت بیوفا منباختم
---'
من چرابستم دلم رابردوچشمانت عزیز
ترسمناین است شایدتو فراموشم کنی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 27 اردیبهشت 1402 20:46
درود بر شما