به پای پیر فرزانه منه دیوانه می رقصم
به نور شمع باتابی در میخانه می رقصم
که روشن کرده شمعی را که دل با آن منور شد
جهان را کرده نور افشان ،چنان پروانه می رقصم
هوادارم نمود اول رهایم کی کند آخر
بیا بنگر تماشا کن در این ویرانه می رقصم
ز،جام عشق می نوشم و عیشم می رسد هر دم
حلالم کرد شراب ناب ،که با دردانه می رقصم
حیا شد مات و حیرانم،چرا شرمم نمیجنبد
که در پیری دل زنده در هر خانه می رقصم
ز شوق و اشتیاق من دل یاران به جوش آمد
که در جمع خردمندان ،خردمندانه می رقصم
دمی آرام نخواهد بود تن روح و دل ناظم
و من آهسته آهسته جوانمردانه می رقصم
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 21 فروردین 1400 11:24
درود بزرگوار ا
کیوان هایلی 21 فروردین 1400 15:08
درودها بر شما بزرگوار
زیبا سرودید
حسین خیراندیش 22 فروردین 1400 20:19
کاویان هایل مقدم 23 فروردین 1400 10:29
الا ای پیر فرزانه مکن منعم ز می و ز پیمانه
درودها