به مناسبت روز جانباز
از دو پای من برایم زخم و تاول مانده است
اندکی تعجیل کن دنیا معطل مانده است
تیرگی چشم و سیل اشک و درد و سرفه است
آنچه از خمپاره ها و گاز خردل مانده است
از تو تنها بوی پیراهن به کنعان می رسد
پیکر تو سالها در خط اول مانده است
گرچه کودک بوده ام آن روزها در ذهن من
خاطرات جنگ و آژیر و مسلسل مانده است
تا که گمنام آمدید از دشت سرخ لاله ها
نامتان در دفتر شعرم مسجل مانده است
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 4
حمیدرضا عبدلی 23 اردیبهشت 1395 06:00
با سلام بانو بسیار عالی موفق باشی
مرتضی برخورداری 23 اردیبهشت 1395 08:04
سلام -زیبا و دلنشین احسنت
دادا بیلوردی 23 اردیبهشت 1395 19:23
درود بر احساس بانوی شعر و ادب
بسیار عالی
علیرضا خسروی 24 اردیبهشت 1395 23:23
درودها بانوی گرامی