3 Stars

این درد با که گویم

ارسال شده در تاریخ : 17 خرداد 1395 | شماره ثبت : H943424

باز آمدم بسویَت ، تا دل ز غم بشُویَم

این دل گرفته زنگار ، این درد با که گویم

در دامِ غم اسیرم ، این غصه کرده پیرَم

پس کو وفای دلدار ؟ این درد با که گویم

من سینه سوزِ عشقم . نامت به دل نوشتم

پُشتم خمیده شد یار ، این درد با که گویم

در آسمانِ چشمَت . یک قطره اشکِ خیسَم

اشکی که گشته تکرار ، این درد با که گویم

مدهوشِ باده نوشم ، افتاده ای خموشم

من مستم و دل افکار ، این درد با که گویم

مستم اگر به مستی ، از من بگیر تو دستی

افـتاده ام بناچار ، این درد با که گویم

من تشنه ی نگاهَت ، مشتاقِ رویِ ماهت

گم گشته و گرفتار ، این درد با که گویم

من می رسَم به پایان ، با این دو چشمِ گریان

از این غم شرربار ، این درد با که گویم

سوزم ز سازَت ای دل ، بر من مبند محمل

درمانده ام و تبدار ، این درد با که گویم.

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 293 نفر 423 بار خواندند
محمد جوکار (20 /03/ 1395)   | پرستش مددی (20 /03/ 1395)   | علیرضا خسروی (20 /03/ 1395)   | حسن کریمی (21 /03/ 1395)   | محمد مولوی (16 /04/ 1399)   |

رای برای این شعر
علیرضا خسروی (20 /03/ 1395)  محمد مولوی (16 /04/ 1399)  
تعداد آرا :2


نظر 1

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا