الهه مست

ارسال شده در تاریخ : 09 امرداد 1395 | شماره ثبت : H943766

شب از امواج موهایت که سر زد
به عکس ماه رویت نقره پاشید
پر از احساس هر شب با تو بودن
نگاه خسته ی مهتاب خوابید

پرستوهای عاشق سر رسیدند
به شب بوها ی عاشق دل سپردند
پر از احساس باران بر تن آب
تو را تا اوج یک پرواز بردند

نسیم از سمت لبهایت که آمد
مرا دیوانه ی یک خنده ات کرد
برای عشق ، تا پایان عمرم
مرا با هر نگاهت بنده ات کرد

شب بارانی و بی چتر رفتن
به جنگل های سر سبز نگاهت
تو باشی در غزل در چارپاره
کنم من شانه ها را تکیه گاهت

پرستش مددی

۱۳۹۵.۰۵.۰۲

پرستش مددی از دفتر : محراب پرستش (2) 10 امرداد 1395 4نظر

چهارپاره عمومی

تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5

نقطه نظرات

تعداد نظرات: 4 ارسال نظر جدید

نظر 4

محمد جوکار 12 امرداد 1395 19:25

" نگاه خسته ی مهتاب خوابید "
غمی در قلب من یکباره جوشید
غزل خط خورد قلم از دستم افتاد
پرید از خواب و باز آرام خندید

" تو را تا اوج یک پرواز بردند "
مرا در لحظه ی آغاز بردند
چرا این کوچه ها آخر ندارد
تو را با کاروان راز بردند
بداهه
درودت باد مهربانو مددی عزیز
باز هم چهارپاره ای نغز و دلنشین و الهام بخش از قلم شیوایتان خواندم و لذت بردم
قلمتان استوار و مهرتان ماندگار
- پرستش مددی 12 امرداد 1395 19:28
  
  سلام استاد مهربانم جناب جوکار
  خرسندم از حضور مهربان و شعر زیبایتان
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 13 امرداد 1395 00:09
علیرضا خسروی 13 امرداد 1395 15:41

درودها شاعر گرامی