بگذار دلم حال خوشی داشته باشد
حتا اگر از حادثه انباشته باشد
در صحنه ی نقاشی چشمان تو زیباست
دستی که نهال غزلی کاشته باشد
از قلب کویری چه توقع که نباید
از غم ترک دغدغه برداشته باشد
آنکس که به تاوان دل آینه غرق است
باید علم عشق برافراشته باشد
تصویر چه مبهم چه پریشان چه مکدر
دیوانه مگر همهمه پنداشته باشد
در معبد عشاق " پرستش " نشود تا
یک گام کسی سمت تو برداشته باشد
پرستش مددی
۱۳۹۵.۰۸.۱۴
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 2
محمد جوکار 17 آبان 1395 23:54
همواره درود بر قلم زیبایتان
خرسندم که میخوانمتان
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان) 18 آبان 1395 22:04
درود بر شما
موزون و خواندنی