3 Stars

تن غمگین شعر من

ارسال شده در تاریخ : 08 آذر 1395 | شماره ثبت : H944349


از ما بریده ای و به باور رسیده ای
وقتی بهانه موقع باران چکیدن است
یک فصل از تلاطم دریا شکسته ای
اما همیشه آخر دنیا رسیدن است

شب روبروی چشم تو بن بست می شود
یعنی غزل غزل به تغزل رها شدن
تا صبح عشق گام تو در امتداد نور
در بغض سرخ خنده گل آشنا شدن

دستی گلوی سرخ مرا لمس کرده است
تا سرکشد پیاله ی عشقی که در من است
آسوده ایم و پشت دلت صف کشیده ایم
وقتی که کار موی تو هر شب وزیدن است

دنیای ما شکنجه جسم است و قبض روح
یعنی همیشه راه رسیدن بلند نیست
اینجا سکوت مدعیان را شنیده ایم
احساس بغض خنده ی باران شنیدنی ست

لبخند باغ آینه دار " پرستش " است
باران برقص بر تن سنگین شعر من
با هرچه شوق آینه گردان باغ نیست
نقشی که مانده بر تن غمگین شعر من

پرستش مددی

۱۳۹۵.۰۹.۰۷

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 242 نفر 330 بار خواندند
محمد جوکار (09 /09/ 1395)   | جابر ترمک (09 /09/ 1395)   | پرستش مددی (09 /09/ 1395)   |

رای برای این شعر
محمد جوکار (09 /09/ 1395)  جابر ترمک (09 /09/ 1395)  
تعداد آرا :2


نظر 2

  • محمد جوکار   09 آذر 1395 00:16

    درودها و آفرین ها بر اندیشەی پویا،قریحه روان ، قلم شیوا و نغز و احساس نابتان

    rose rose rose rose

    • پرستش مددی   09 آذر 1395 15:14

      عرض ادب و احترام
      سپاسگزار مهر و لطفتان هستم استاد جوکار گرانقدر

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا